تصمیمسازی یعنی چه؟
در ادبیات سیاسی و اداری کشور ما، به ویژه در سخنان و بیانیههای مدیران دولتی، چند سالی است که عبارت مجعول و بیریشه «تصمیمسازی» رواج و کاربرد یافته است (در کنار بسیاری از عبارتهای مجعول دیگر مانند «سیاستسازی»، «فرهنگسازی» و از این دست). من نمیدانم این عبارت چگونه وارد زبان فارسی شده است، اما حدس میزنم چیزی جز گرتهبرداری ناشیانه از عبارت انگلیسی decision taking/making نباشد. این امر فقط نشاندهنده کممایگی اندیشه و عمل است که با جعل عبارتهای بیریشه اما دهنپرکن تلاش میشود سرپوشی برای این کممایگی دست و پا شود.
به یاد دارم از دوستی ادیب و فاضل که از قضا در رشته زبان و ادبیات فارسی مدرکی عالی و اعلی دارد و دستی نیز در زبان انگلیسی، پرسیدم «تصمیمسازی» یعنی چه و فرق آن با «تصمیمگیری» چیست؛ به این امید که شاید بتوانم مفهومی فراتر و جدای از مفهوم «تصمیمگیری» برای آن بیابم. ایشان که به ظاهر تأملی قبلی روی این پرسش نداشت کوشید فیالمجلس مفهومی را در ازای عبارت «تصمیمسازی» برای من توضیح دهد، به این مضمون که «تصمیمسازی یعنی طی مراحل و فرآیندهایی که منجر به اتخاذ یک تصمیم میشود». هرچه این تعریف را بالا و پایین کردم نتوانستم ربط آن را با فعل «ساختن» که در عبارت «تصمیمسازی» به کار رفته پیدا کنم. البته من به خوبی میدانم که معنای بسیاری از افعال مرکب در زبان فارسی رویهمرفته معنایی فراتر از تکتک اجزای آن فعل مرکب مییابند، و نمونههای چنین افعالی به قدری زیاد است که دیگر نیازی به استدلال زبانشناختی ندارند. همه میدانیم که برای نمونه معنای فعل مرکب «زمین خوردن» در جمله «من زمین خوردم» این نیست که من زمین را «خوردم». فعل مرکب «تصمیمگرفتن» نیز به همین گونه است. «گرفتن» در اینجا به این معنا نیست که فلانی تصمیم را با دو دستش گرفت، بلکه تصمیمگرفتن فعل مرکبی است که رویهمرفته و مستقل از تکتک اجزایش، یک معنای واحد را میرساند. حال عبارت «تصمیمسازی» چه معنای واحدی را فراتر از مفهوم «تصمیمگیری» میرساند؟
شاید برخی بگویند عبارت «تصمیمسازی» اصطلاحی فنی در حوزه گفتار سیاسی یا اداری است. اما هر کسی که چنین ادعایی دارد نخست باید مفهوم متمایز آن را تعریف کند و دوم باید بتواند ریشه و نحوه ورود این عبارت به آن حوزه خاص را نشان دهد و دستکم رد آن را در فرهنگنامه یا اصطلاحنامهای پیدا کند. من که نتوانستم! همین جا هم از همه خوانندگان این مطلب درخواست میکنم اگر رد و نشانی از پیشینه این عبارت یافتند، مرا نیز از آن آگاه کنند که بسیار سپاسگزار خواهم شد.
اما چرا من حدس میزنم که عبارت «تصمیمسازی» گرتهبرداری ازعبارت انگلیسی decision making است. در Oxford Advanced Learning Dictionary (ویرایش 2005) زیر واژه decision آمده است:
به یاد دارم از دوستی ادیب و فاضل که از قضا در رشته زبان و ادبیات فارسی مدرکی عالی و اعلی دارد و دستی نیز در زبان انگلیسی، پرسیدم «تصمیمسازی» یعنی چه و فرق آن با «تصمیمگیری» چیست؛ به این امید که شاید بتوانم مفهومی فراتر و جدای از مفهوم «تصمیمگیری» برای آن بیابم. ایشان که به ظاهر تأملی قبلی روی این پرسش نداشت کوشید فیالمجلس مفهومی را در ازای عبارت «تصمیمسازی» برای من توضیح دهد، به این مضمون که «تصمیمسازی یعنی طی مراحل و فرآیندهایی که منجر به اتخاذ یک تصمیم میشود». هرچه این تعریف را بالا و پایین کردم نتوانستم ربط آن را با فعل «ساختن» که در عبارت «تصمیمسازی» به کار رفته پیدا کنم. البته من به خوبی میدانم که معنای بسیاری از افعال مرکب در زبان فارسی رویهمرفته معنایی فراتر از تکتک اجزای آن فعل مرکب مییابند، و نمونههای چنین افعالی به قدری زیاد است که دیگر نیازی به استدلال زبانشناختی ندارند. همه میدانیم که برای نمونه معنای فعل مرکب «زمین خوردن» در جمله «من زمین خوردم» این نیست که من زمین را «خوردم». فعل مرکب «تصمیمگرفتن» نیز به همین گونه است. «گرفتن» در اینجا به این معنا نیست که فلانی تصمیم را با دو دستش گرفت، بلکه تصمیمگرفتن فعل مرکبی است که رویهمرفته و مستقل از تکتک اجزایش، یک معنای واحد را میرساند. حال عبارت «تصمیمسازی» چه معنای واحدی را فراتر از مفهوم «تصمیمگیری» میرساند؟
شاید برخی بگویند عبارت «تصمیمسازی» اصطلاحی فنی در حوزه گفتار سیاسی یا اداری است. اما هر کسی که چنین ادعایی دارد نخست باید مفهوم متمایز آن را تعریف کند و دوم باید بتواند ریشه و نحوه ورود این عبارت به آن حوزه خاص را نشان دهد و دستکم رد آن را در فرهنگنامه یا اصطلاحنامهای پیدا کند. من که نتوانستم! همین جا هم از همه خوانندگان این مطلب درخواست میکنم اگر رد و نشانی از پیشینه این عبارت یافتند، مرا نیز از آن آگاه کنند که بسیار سپاسگزار خواهم شد.
اما چرا من حدس میزنم که عبارت «تصمیمسازی» گرتهبرداری ازعبارت انگلیسی decision making است. در Oxford Advanced Learning Dictionary (ویرایش 2005) زیر واژه decision آمده است:
a choice or judgment that you make after thinking and talking about what is the best thing to do
بلافاصله پس از این تعریف نیز برای هردو عبارت to take a decision و to make a decision معنای واحد to decide را آورده است. زیر واژه decide نیز این تعریف آمده است:
to think carefully about the different possibilities that are available and choose one of them
پس میبینیم که decision making/taking اصطلاحی فنی در حوزه گفتاری خاصی نیست بلکه شیوه ساخت این فعل مرکب در زبان انگلیسی به گونهای است که معادل فارسی آن همان «تصمیمگیری» است نه بیشتر و نه کمتر. فرق زبان انگلیسی و زبان فارسی در این مورد این است که در فارسی فعل سادهای برای «تصمیمگیری» وجود ندارد، یعنی در فارسی «تصمیمیدن» نداریم (درحالیکه برای نمونه هم «فهمیدن» داریم و هم «فهم کردن»). اما در زبان انگلیسی to decide فعل سادهای است که فعل مرکبی نیز برای آن وجود دارد که همان to make/take a decision است و این دو فعل معانی یکسانی دارند.
کسانی که عبارت «تصمیمسازی» را جعل کردهاند اگر هم میخواستند از decision taking گرتهبرداری کنند یا آن را تحتاللفظی ترجمه کنند، باید همان «تصمیمگیری» را به کار میبردند نه «تصمیمسازی»، چراکه نخستین معنا و معنای تحتاللفظی فعل to take «گرفتن» است نه «ساختن». همچنین نمیدانم چرا در ترجمه decision making «تصمیمکردن» را جعل نکردهاند زیرا اگر «تصمیمسازی» غلط نباشد «تصمیمکردن» هم غلط نیست (لابد میخواستهاند «عفت» زبان مادری را رعایت کنند و از این راه پارسی و «فرهنگ ایرانی/اسلامی» را پاس بدارند. چه میدانم!) چه خوب بود کسانی که چنین عباراتی را بهکار میبرند اندکی با خود بیندیشند که در فارسی تصمیم را نه «میسازند» و نه «میکنند» بلکه تصمیم را فقط «میگیرند». شاید هم اینان به واقع تصمیمها را «میکنند» که وضع کشور (از جمله زبان فارسی) به این روز افتاده است.
کسانی که عبارت «تصمیمسازی» را جعل کردهاند اگر هم میخواستند از decision taking گرتهبرداری کنند یا آن را تحتاللفظی ترجمه کنند، باید همان «تصمیمگیری» را به کار میبردند نه «تصمیمسازی»، چراکه نخستین معنا و معنای تحتاللفظی فعل to take «گرفتن» است نه «ساختن». همچنین نمیدانم چرا در ترجمه decision making «تصمیمکردن» را جعل نکردهاند زیرا اگر «تصمیمسازی» غلط نباشد «تصمیمکردن» هم غلط نیست (لابد میخواستهاند «عفت» زبان مادری را رعایت کنند و از این راه پارسی و «فرهنگ ایرانی/اسلامی» را پاس بدارند. چه میدانم!) چه خوب بود کسانی که چنین عباراتی را بهکار میبرند اندکی با خود بیندیشند که در فارسی تصمیم را نه «میسازند» و نه «میکنند» بلکه تصمیم را فقط «میگیرند». شاید هم اینان به واقع تصمیمها را «میکنند» که وضع کشور (از جمله زبان فارسی) به این روز افتاده است.