۱۳۸۹ فروردین ۲۴, سه‌شنبه

در واکنش به یک نقد

در واپسین پیام برهان عزیز، ایشان لطف فرمودند و در پاسخ به کامنت مفصل اما «انتشارنداده» من مطالبی را بیان کردند. به هرحال خوشحالم از اینکه کامنت من آن اندازه جدی گرفته شد که لایق پاسخی باشد. اما نمیدانم آیا دلیل انتشار ندادن کامل آن چه بود. فقط برخی پاره‌های آن را، بدون قائل شدن حقی برای دست‌کم مخاطبان خودشان که بدانند کلیت نظر نویسنده کامنت چه بوده، در متن اصلی پیام‌شان نقل و نقد کردند، که البته این هم جای سپاسگزاری دارد. لابد انتظار چندتا گل و بوته هم داشتند تا غلظت رومانتیک وبلاگ استاد همچنان حفظ شود و چون من این کار را نکرده بودم «صلاح» ندیدند انتشارش دهند. همچنین بازهم در نیت خیر ایشان شک نمی‌کنم که شاید برای حفظ آبروی من از ذکر نام من خودداری کردند. اما همین جا می‌گویم که شیوه ایشان در نقل قول از من و سپس نقد همان تکه‌پاره‌ها، البته ناخواسته کم از آبروریزی ندارد، و این با اخلاق علمی و آکادمیک سازگار نیست. به همین دلیل تصمیم گرفتم این پیام را به انتشار متن کامل کامنت خود برای پیام گفتمان پیامبران در وبلاگ ایشان، اختصاص دهم. و اینک متن کامل کامنت من:

سلام جناب دکتر

مدتی است توفیق مصاحبت با شما برایم حاصل نشده. امیدوارم سالم و شاداب باشید. در مورد این دو واپسین پیامتان چند نکته گفتنی است:

1. چه خوب بود منبع پیام «نصایح زرتشت» را ذکر می‌کردید. به نظر من البته بهترین، معتبرترین، دست‌اول‌ترین و حتی ساده‌ترین منبع برای آشنایی با زرتشت، سروده‌های اوست که به «گاتاها» مشهور است. چند ترجمه از گاتاها وجود دارد از جمله ترجمه‌های:

  • آذرگشسپ، فيروز، گات‌ها يا سرودهاي آسماني زرتشت، بي‌ناشر، 1360.
  • پورداود، ابراهيم، گات‌ها سرودهاي پيغمبر ايران سپيتمان زرتشت، ويرايش و چاپ دوم، انجمن زرتشتيان ايراني، بمبئي، 1952.
  • دوستخواه، جليل، اوستا کهن‌ترين سرودها و متن‌هاي ايراني، انتشارات مرواريد، چاپ دوم، 1374.
  • رضي، هاشم، اوستا، انتشارات بهجت، چاپ دوم، 1380.
  • شوشتري (مهرين)، عباس، گاتا سرودهاي زرتشت، بي‌ناشر، 1354.
  • شهزادي، رستم، برگردان گات‌ها، انتشارات فردوس، 1377.
  • وحيدي، حسين، گات‌ها سرودهاي مينوي زرتشت، نشر آفتاب، چاپ دوم، 1366.
  • که به نظر من ترجمه آذرگشسب از همه بهتر است. همچنین کتابی نیز با این مشخصات وجود دارد که من خودم آن را ندیده‌ام اما به نظرم کتاب خوبی است:

    • گاتهاي زرتشت (متن تطبیقی براساس هشت ترجمه فارسی)، به کوشش فرانک دوانلو، انتشارات نوید شیراز، 1383

    2. اما درباره اینکه گفتید «زرتشت در میان ایرانیان ظهور کرد؛ انسان‌هایی بافرهنگ که همواره دیندار بودند و اخلاقی، و در میانشان باورهایی مترقی وجود داشت» باید بگویم که به استناد کتاب ارزشمند «زرتشت، مزدیسنا و حکومت» نوشته مهندس جلال‌الدین آشتیانی (تهران، انتشارات طهوری)، زمان ظهور زرتشت حدود 1200 تا 1500 پیش از میلاد برآورد می‌شود. در آن زمان هنوز اقوام آریایی وارد فلات ایران نشده بودند و در نتیجه کشوری هم به نام ایران هنوز شکل نگرفته بود. اقوامی که زرتشت در میان آنها ظهور کرد همگی از جمله اقوام آریاییِ رمه‌دارِ ساکن در فرارودان (ماوراءالنهر) بودند که بخشی از آنها چند صد سال پس از زرتشت وارد فلات ایران شدند. هنوز فرهنگ و تمدن ایرانی شکل نگرفته بود چه رسد به پویایی زمان هخامنشیان و پس از آن. (برای تفصیل بیشتر بنگرید به «زرتشت، مزدیسنا و حکومت» به‌ویژه بخش‌های آغازین آن.) پس این حکم که «زرتشت در میان ایرانیان ظهور کرد؛ انسان‌هایی بافرهنگ که همواره دیندار بودند و اخلاقی، و در میانشان باورهایی مترقی وجود داشت» حکم درستی نیست. ازاین‌رو، هرگونه نتیجه‌ای که چنین حکمی را در پیش‌فرض داشته باشد نیز ناپذیرفتنی است.

    3. از قضا زرتشت در میان اقوامی بدوی ظهور کرد، آنهم حدود 3500 سال پیش. ارزش کار و اندیشه‌های زرتشت هم در همین است. برای نمونه بنگرید به این پاره از سرودهای وی: «ای خداوند خرد، هنگامی که از روز ازل جسم و جان آفریدی و از منش خویش نیروی کارکردن و اندیشیدن عطا فرمودی.....، خواستی تا هرکس در کمال آزادی کیش خود برگزیند» (گاتاها، ترجمه آذرگشسب، هات 31 بند 11). در همه جای گاتاها سخن از نیکی و راستی و گزینش آزادانه آنهاست. هیچ کجا توصیه‌‌ای به قتلِ حتی دشمنان نیکی و راستی در گاتاها یافت نمی‌شود. سخنی از خرافه نیست. اینها همگی در 3500 سال پیش از زبان کسی گفته شده که اطرافیانش رمه‌دار و شبان بودند و هنوز مدنیتی شکل نداده بودند. این گفته‌ها را بسنجید با بسیاری از کلمات و جملات کتاب‌های دیگر، سپس خود به داوری بنشینید که زرتشت که بود و چه ارزش‌هایی داشت.

    4. چه اصراری است که میان پیامبران، اینگونه به مقایسه‌ی میزان هوش و موفقیت آنها بپردازید؟ آیا علتی و انگیزه‌ای (و نه دلیلی) جز اثبات حقانیت دین اسلام نسبت به دیگر ادیان در میان است؟ اگر اینچنین است که بدا به حال اسلام و مسلمین که اینگونه باید حقانیت‌شان اثبات (و نه ثابت) شود. از شما که اهل فضل و علم هستید بعید است که اینگونه سخن بگویید حتی در وبلاگ‌تان. خود بهتر می‌دانید (و البته من نیز از شما آموخته‌ام) که سخن عالمانه نه اینچنین است. کجای تحلیل روشمند تاریخی به ما اجازه می‌دهد که میان پدیده‌های ناهمگون تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی اینچنین دست به مقایسه بزنیم؟ با کدام «تست آی‌کیو» یا با کدام ابزار «موفقیت‌سنج»، میزان هوش و موفقیت پیامبر اسلام را با دیگر پیامبران سنجیده‌اید. افزون بر این، بر فرض که «علاقه قلبی» خودتان را اثبات کردید؛ که چه؟! چه مسئله و مشکلی حل می‌شود؟ اصلاً مسئله چیست؟

    5. امیدوارم با پژوهش‌های عالمانه‌تر شما درباره زرتشت، بازهم چیزهای جدیدی از شما بیاموزم.

    ۴ نظر:

    Esmaeil Khalili گفت...

    با سلام و درودهاي بهاري
    دوست گرامي ام، به نظر نمي رسد که 3500 سال قبل هنوز آراياييان وارد فلات ايران نشده باشند. مهاجرت آرياييان گويا بين شش تا هفت هزار سال قبل آغاز شده باشد و بسيار شياهتهاي معنايي در اسطوره هاي هندي و ايراني را معمولا يکي از صدها نشان جريان مهاجرت مي گيرند و مي يابند. علاوه بر شواهد تاريخي و جغرافيايي ديگر. صدالبته که ائران در آن زمان (3500 سال قبل) وجود نداشته است اما به نظر مي رسد که ائران ويج (در غرب ميانرودان) وجود داشته باشد.از جمله مرو (به معناي گردگاه، فرودگاه خاندان و رمه، جاي جمع آمدن و گردهم آمدن) نيز احتمالا در آن زمان وجود داشته است. به نظر مي رسد که اصولا از آغاز بخش سوم عصر نوين يخبندان، چه در شمال افريقا و چه در شمال و مرکز آسيا و چه در اروپا در همين دوران شش تا هفت هزار سال قبل، رخدادهاي مهمي رقم خورده باشند که از آن جمله جا به جايي هاي جمعيتي بزرگي است که ششهزار سال پس از آغاز کشاورزي وقوع يافتند و پس از آن آغاز شهرنشيني در هند و جنوب ايران کنوني و شرق مديترانه (اردن و لبنان کنوني) را مي توان نام برد. با مابقي مطالب شما همدلي بسيار دارم. پت درود

    تقي قيصري گفت...

    آقاي دكتر تقويان عزيز

    اين وب‌لاگِ شما آدم را وسوسه مي‌كند چيزي ننوشته از آن نگذرد. به نظرم مي‌رسد جذابيتِ وبلاگِ شما از يك طرف به انديشه‌ي چندوجهيِ حاكم بر آن و از طرِفِ ديگر به نثر روان و پخته‌ي آن برمي‌گردد. اما در موردِ بحثِ زرتشت و آرياييان و ايران گمان مي‌كنم شما و دوستان بر نظرياتِ كساني استناد مي‌كنيد كه استنتاجاتِ تاريخ‌شان نياز به بررسيِ عميق‌تري دارد. مثلاً آقاي خليلي اصرار دارد كه ورودِ آرياييان را حتي به 3500 قبل پس ببرد كه اندكي زيادي غيرعلمي يا حتي ضدعلمي است! چنين خيال‌پردازي‌هايي را اگر به جاي تاريخ بپذيريم چرخيدن در يك چرخه‌ي باطل كه چه عرض كنم به بي‌راهه‌اي دور خواهيم رفت كه بازگشت از آن بسيار دشوار خواهد بود.
    اگر علاقه‌مند بوديد در اين باره بيش‌تر خواهم نوشت.

    Unknown گفت...

    سلام جناب تقویان عزیز

    وبلاگ تان نیز چون خودتان آرام اما پر است، من هم با اسم "" تورش "" در toorash.blogfa.com می نویسم.

    جاودانگی گفت...

    سلام دکتر .من یه مدت سر کلاسهای شما بودم.
    معتقدم میزان رادیکالیزم در وسواسها زیاد شده در نتیجه منجر به حرکاتی شاید وسیع شده.و این حرکات در حدی بوده که به جای ایدئولوژی و اندیشه واقعی- وسواس نشسته.
    خیلی ها در راه به تولید رسیدن- stop میکنند.
    موافق نظر و مطالعات شما هستم.